برای برنامهریزی در کنار امور گوناگونی که باید برای تجزیه و تحلیل و انتخاب یک گزینه از میان بدیلهای گوناگون رقیب باید لحاظ شود، منافع آشکار و نهانی بدیلهاست؛ از اینرو، باید بدیلهای به عنوان برنامه انتخاب شود که هر دو منافع در آن لحاظ شود. از سوی دیگر، باید بدیلی انتخاب شود که فقط منافع فردی را تأمین نکند بلکه ضامن تأمین منافع عمومی و مهمترین نیاز و به عبارتی مهمترین غرض مردم؛ یعنی دین ایشان را حفظ نماید. این مطلب، از آیات اول تا سوم سوره ممتحنه و شأن نزول آنها به خوبی قابل استنباط است: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً فِي سَبِيلِي وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَيْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ (1) إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْداءً وَ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ (2) لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (3) گفته شده است که آیه اول سوره ممتحنه، در مورد ارتباطی است که فردی به نام حاطب ابن ابى بلتعه با کفار برقرار نمود. وی بخاطر محافظت از خانواده خویش که هنوز در مکه بود، نامهی به کفار مکه نوشت و از اسرار نظامی و حرکت رسول خدا(ص) برای حمله به مکه خبر داد. جبرئیل این ماجرا را به پیامبر(ص) گزارش داد و حضرت نیز یاران خویش؛ مانند امام على(ع)، عمار، عمر، زبير، طلحه و مقداد و ابو مرثد را فرستاد تا از ساره، پیغام رسان حاطب، نامه را پس بگیرند. ساره در ابتدا انکار میکرد و میگفت: چنین نامهی با خودم ندارم اما امام علی(ع) فرمود: پیامبر(ص) دروغ نمیگوید، باید نامه را به ما بده و گرنه سرت را از تنت جدا میکنم. این تهدید سبب شد که ساره نامه را به امام علی(ع) تحویل دهد. ایشان نامه را خدمت رسول خدا(ص) آوردند. در این نامه نوشته شده بود که "رسول خدا(ص) قصد دارد به سوى شما آيد، آماده دفاع از خويش باشيد". پیامبر(ص) حاطب را نزد خود طلبید و فرمود: اين نامه را میىشناسى؟! عرض كرد: بلى، فرمود: چه چيز موجب شد تا چنین نامه بنویسی؟! عرض كرد: اى رسول خدا! به خدا سوگند از آن روز كه اسلام را پذيرفتهام، لحظهاى كافر نشدهام و هرگز به تو خيانت ننمودهام و هيچگاه دعوت مشركان را از آن زمان كه از آنها جدا شدم، اجابت نكردم، ولى مساله اين است كه تمام مهاجران، كسانى را در مكه دارند كه از خانواده آنها در برابر مشركان حمايت مىكند، ولى من در ميان آنها غريبم و خانواده من در چنگال آنها گرفتارند، خواستم از اين طريق حقى به گردن آنها داشته باشم تا مزاحم خانواده من نشوند، در حالىكه مىدانستم، خداوند سرانجام آنها را گرفتار شكست مىكند و نامهی من براى آنها سودى ندارد. پيامبر (ص) عذرش را پذيرفت، ولى عمر برخاست و گفت: اى رسول خدا! اجازه بده گردن اين منافق را بزنم. حضرت فرمود: از جنگجويان بدر است و خداوند نظر لطف خاصى به آنها دارد (طبرسی، مجمع البیان، ج9، ص 405).
برنامهاہہی که حاطب برای نجات خانواده خویش انتخاب نموده بود، ظاهرا برنامه خوبی بود و میتوانست که هدف او؛ یعنی امنیت خانواده اش را، تأمین نماید اما این برنامه در واقع خوب نبود؛ زیرا اولا فقط منافع شخصی او را به ظاهر تأمین مینمود اما منافع اجتماعی مردم را نابود میکرد و باعث میشد که امنیت مسلمانان و اسرار نظامی ایشان افشا شود. این ضررها، وجه آشکار یا پیامدی بود که به صورت علنی بر برنامهی حاطب مترتب میشد اما در کنار این نتیجه، پیامد ناگوار دیگری هم بر آن مترتب میشد که هیچ وقت به ذهن و اندیشهای حاطب نرسیده بود وگرنه از فرد مسلمانی مانند حاطب که گفت لحظهای کافر نشده و خیانتی به اسلام مرتکب نشدهام، سر نمیزد. پیامد ناگوار مذکور چنانکه در آیه بعدی از سوی خداوند متعال بیان شده، این است که اگر کافران پیروز میشدند، مسلمانان از دست و زبان شان در امان نمیماندند و به آزار و اذیت مسلمانان میپرداختند. شاید این پیامد هم، پیامد آشکار برنامه حاطب باشد اما پیامد ناگواری که وی به هیچ وجه ندیده بود، این است که کفار چشم به دین مردم میدوختند و سعی داشتند که مسلمانان نیز از دین و آیین خویش دست بردارند و همانند ایشان کافر شوند و اسلام بر حق خویش را به نفع یهودیت و مسیحیت، قربانی نمایند.