خانه > بازخواني مباني اخلاقي مديريت دولتي نوين براساس رويکرد اسلامي
بازخواني مباني اخلاقي مديريت دولتي نوين براساس رويکرد اسلامي
محقق:
محمدرضا رحیمی
استاد راهنما:
دکتر علی اصغر پورعزت
سال نشر:
1388
مرکز علمي:
مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
چکيده:
مدیریت دولتی نوین در واکنش به نارساییهای گوناگون الگوی سنتی ادارهای دولت پا به عرصهای وجود نهاد. این الگو با ابتناء بر مبانی چون نظریه انتخاب عقلایی از اقتصاد خرد، مدیریت بخش خصوصی و نظریه اصیل-وکیل از مدیریت بازرگانی، اصول و وظایف چون مقررات زدایی، کوچکسازی بوروکراسی، خصوصیسازی، برون سپاری و پیمان سپاری، نوآوری، انعطافپذیری را برای مدیریت دولت مطرح نمود و جهانی از تحولات مهم در عرصهای ادارهای دولت به وجود آورد؛ با مطرحشدن این رویکرد به تدریج واژههایی چون رئیس و اداره جای خود را به مدیر و مدیریت دادند، ضمن اینکه اهداف ادارهای دولتی نیز دگرگون شدند. اگر در گذشته هدف ادارهای دولتی ارائه خدمت به مردم بود، حالا دستیابی به سود و بهرهوري با کارآترین حالت و اثربخشترین هدف و ابزار، مهمترین هدف مدیریت دولت شده است. دانشمندان عرصهی ادارهی دولت با مشاهدهي توفيقات مديريت بخش خصوصي در رها شدن از مشكلات بوروكراسي، با اغماض عمدی یا غافلانه، همه هدف و اصول مدیریت بخش خصوصی را به مثابه هدف و اصول مدیریت دولت قراردادند. این اغماض سبب شد که پس از اندک زمانی توفیقهایی نه چندان واقعی حاصل از اجرای اصول مدیریت دولتی نوین، شیرینی خویش را به تلخی فسادهای پدید آمده از اجرای آن بدهد و دانشمندان به این نتیجه برسند که مدیریت دولتی نوین نه یک رویکرد علمی که یک هوس بوده است. مطالعات گوناگون نشاندهندهی آن است که اگر چه مدیریت دولتی نوین تا حدي از مسايل بوروكراسي بري است، اما به مشکلاتی سنگینتر از مسایل بوروکراسی گرفتار است. به همین دلیل پژوهش حاضر با این سؤال آغاز شد که ريشه مسايل اخلاقي پديد آمده از اجراي رويكرد مديريت دولتي نوين اصول آن است يا مباني و اهداف آن؟ براي دور شدن از هر گونه مسايل اخلاقي، اسلام كدام مبنا و اصول را براي مديريت دولت در نظر گرفته است؟ در پاسخ به این سؤالات، جواب فرضی و فرضیه اصلي پژوهش حاضر آن است که ریشهای اصلی مسایل اخلاقی پدید آمده از اجرای مدیریت دولتی نوین نه از اصول آن، بلکه از نگاه این رویکرد به ماهیت انسان، ارزشها و اهداف آن ناشي شده است.
از دید دانشمندانی چون فردریک سون، جنی هارو، کولوتوف، شمس الله حق و دنهارت, ریشه مسایل اخلاقی پدید آمده در اصول و وظایفی است که مدیریت دولتی نوین در پیش گرفته است. هر چند این تحلیلها و بررسیها در جای خود مهم بوده ولی نمیتواند دلیل اصلی مسایل اخلاقی پدید آمده از اجرای مدیریت دولتی نوین باشد. این دید نگاهی است سطحی نسبت به انسان و رفتارهایش، درحالیکه نگاه عمیق بیانکنندهی آن است که رفتار انسان تابع پیشفرضها، باورها و ارزشهای اصلی او است. بر اساس این نظریه, ریشه اصلی مسایل اخلاقی پدید آمده از مدیریت دولتی نوین در نحوه نگاه این رویکرد به ماهیت انسان، اهداف و ارزشهایش نهفته است؛ زیرا انسان خودخواه و متمایل به شر، تابع منافع مادی, با باورمند به اینکه سود تنها دلیل درست انجام کارهاست، نمیتواند اصول ارزشی و اخلاقی مثل عدالت، درستی، شفافیت، ایثار، خدمت به دیگران و اعتماد را درک نماید و زندگی خویش را در خدمت اهداف و کارهایی قرار دهد که هیچ سود مادی برایش ندارد. اما اگر به انسان به مثابه موجود نیکاندیش و نیک کردار و برخوردار از فطرت الهی نگاه شود، معیار و هدف انجام کارها نیز تغییر میکند. در این صورت هدف انجام کارها در دستیابی به سود خلاصه نمیشود، بلکه گسترهای از اهداف واسطهای و نهایی را در بر میگیرد. اهداف نهایی كه همان دستیابی به سعادت واقعی و رسیدن به مقام قرب و بندگی است، تعیین میکنند که چه چیزی به منزله هدفهای اساسی انسان قرار گیرد. بر اساس این معیار کلی, اگر کاری در راستای تکامل معنوی انسان باشد, ولی از نظر مادی سودی نداشته یا حتی موجب زیان مالی یا جسمی گردد، نه تنها خوب که ممکن است واجب باشد. این برداشت متفاوت از انسان و اهداف و ارزشهاي او است که میتواند زمینهی تحقق ارزشهای اخلاقی مثل عدالت، اعتماد، درستی، شفافیت, مسئولیتپذیری، وجدان و تعهد کاری را ایجاد نماید و ریشه فسادهای گوناگون چون تبعیض، ظلم، بیاعتمادی و دروغگویی، صرف اموال عمومی برای مقاصد شخصی، کمکاری, سرهم کاری و فسادهای دیگر را از میان ببرد. به همین دلیل، نتیجه نهایی به دست آمده از تحقیق حاضر آن است که مبانی نظری مدیریت دولت، باید بر نگاه دقیق و واقعی اسلام در مورد انسان و ارزشها بنا شود. بر اساس این مبنا، اهداف ابتدایی مدیریت بخش خصوصی با مدیریت بخش عمومی تفاوت دارند؛ به طوری که در اولی سود و در دومی «خدمت رسانی به مردم» مهم است، اما باید توجه داشت که هدف نهایی در هر دو یک چيز است؛ زیرا بر اساس تعالیم اسلام هر دو بخش باید برای تحقق سعادت و تعالي معنوي انسانها تلاش نمایند؛ با این تفاوت که در بخش عمومی تلاش برای تحقق این امر, از وظایف اصلی بوده، اما در بخش خصوصی دوری از ايجاد موانع تحقق آن, از وظایف اصلی است، نه تلاش برای تحقق شرایط تعالی و سعادت انسانها. این برداشت از انسان، اهداف و ارزشهایش اصول خاصی را برای مدیریت دولت فراهم مینمایند که متفاوت از اصول مدیریت دولتی نوین است. اینجا نه سود که خدمت، تحقق عدالت و برابری در استفاده از امکانات و فرصتهای مادی و معنوی برای همه مردم مخصوصاً اقشار مظلوم و محروم جامعه با کاراترین حالت و اثربخشترین ابزار وظیفه اصلی مدیریت دولت است.
واژگان كليدي: مديريت دولتي نوين، مباني اخلاقي، مديريت، دولت در اسلام، مباني انسانشناختي، مباني ارزششناختي.